برگ سبز
آموزشی. فرهنگی. اجتماعی
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |

چادر شب را سرت کن همسفر تا هیچکس
روی ماهت را نبیند آخر اینجا هیچکس ...

مثل رودی راه افتادیم و نجوا می کنیم
زیر لب : ما عاشقیم و غیر دریا هیچکس ...

من تو را دارم همین کافی است ! دخترهای شهر
روزگاری عاشقم بودند و حالا هیچکس ...

آسمانها را به دنبال تو می گشتیم عشق
در زمین پیدا شدی ... جایی که حتی هیچ کس ...

زندگی کشف است ورنه سیب هایی سرخ تر
سالها از شاخه می افتاد اما هیچکس ...

کوله بارت را مهیا کن که فصل رفتن است
مرگ شوخی نیست می دانی که او با هیچکس

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |

در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟  



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, توسط سید علی اکبر حسینی |

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.